خط
پيشگفتار
از ابتداء پيدايش تاريخ بشر تاكنون شايد اختراعي مهمتر و مفيد تر از خط صورت نگرفته باشد. زيرا اگر خط نبود آثار پيشينيان حفظ نمي شد و افكار انسانها تا كنون بر جاي نمي ماند و با اين حال سلسلة افكار منقطع نمي شد و تمدن بشر رو به كمال نمي رفت.
اختراع خط به حدي مهم است كه بعضي آن را در رديف لغت قرار داده و انسان را داراي دو زبان يكي زبان بيان و ديگري زبان نوشتار دانسته اند.
اين رساله سعي بر اين دارد اگر چه كوتاه مختصر ولي جامع تاريخ خط را مورد بررسي قرار دهد. اگر چه اين تحقيق در مورد تاريخ پيدايش خط در ايران مي باشد ولي به دليل اينكه ابتدا بايد به پيدايش خط اشاره مي شد لذا به بررسي و تحقيق در مورد تمامي نقاطي كه در آنها خط به عرصه ظهور گذاشته شد پرداختم و گوشه اي از آن را به تاريخ خط در ايران اختصاص دادم.
نتيجه گيري
انسان همواره تمايل داشته كه تصورات و افكار خود را به صورت مكتوب به يادگار بگذارد و اين امر باعث شده كه ابتدا از نقاشي بر روي ديوارة غارها شروع كند و با گذر زمان تكامل برساند.
در اين رساله دوره هاي پيدايش خط و ظهور انواع خطوط از جمله خطوط هيروگليفي و آرامي و ميخي و پهلوي مورد بررسي قرار داده شد.
دورة پيدايش خط
انسان تمايل دارد كه ساخت كلام و گفتار را با ساختار بصري مربوط كند. علت اين تمايل كاملاً قابل فهم است و متأثر از طبيعت بشر مي باشد.
ممكن تصور شود كه اولين قدمي كه ابناء بشر به طرف كتابت برداشته همان نقوش و خط كشي ها بوده كه غارنشينهاي آسيا در مغاره هاي كوههاي مسكن خود از سر انگشت و چوب مي كشيدند. تا سالها مردم مصر و آسياي صغير، نقطه و كشيدن شكل، خط مي نوشتند، چنانچه خيلي از آثار در عمارت قديمي مصر و حماة و بعلبك يافت شده كه روي آن خطوطي بوده كه از قبل از ميلاد تا پانزده قرن مردم مصر و آسياي صغير بدين شكل تبادل افكار و مهارت مي نمودند كه بعدها مشهور به هيدروگليف گرديد.
به طور كلي نوشتار نوعي ثبت ذخيره سازي اطلاعات است اگر چه تنها گون آن نيست پيش از پيدايش خط و حتي همزمان با آن حافظة انسان اين وظيفه را به عهده داشته است.
ذخيره اطلاعات در قالب نوشتار انسان را از وظيفه دشوار حفظ كامل و احتمالاً دائمي بسياري از مطالب غير ضروري رها كرده و امكان بازنگري آنها را به دست مي دهد.
تمامي گونه هاي مختلف خط را در بنياد مي توان به 2 گروه انديشه نگاروا و انگار تقسيم كرد.در خطوط انديشه نگار انديشه به صورت مستقيم (تصوير) منتقل مي شود. خط آوانگار بسيار پيچيده تر بوده و بر خلاف آنچه كه تجربه و آموخته هاي ما به ما تلفيق مي كند، طبيعي تر و يا حتي الزاماً كارآمد تر نيست. بلكه از بسياري از حمايت فرآيندي است پيچيده و تا حدي طبيعي.
در اينگونه نوشتار، انديشه نخست بايستي به آواهايي از يك واژه يا جمله خاص در زباني مشخص برگردانيده شود و پس به شكل نشانه اي به يك صفحه كنده كاري، نقاشي و يا ثبت شود به همين دليل محدودة انتقال پيام از خطوط انديشه نگار و تصويري مي تواند بسيار وسيع تر از خطوط آوانگار باشد. زيرا وابستگي آن به زبان مشخص و همچنين آموزش پيچيدة حروف و قواعد آن زبان بسيار كمتر است و نيز به همين علت است كه در مكان هاي و مراكزي كه اشخاص گوناگون با زبان ها و مليت ها و سطح دانش متفاوت در تردد هستند هنوز نيز به ايجاد ارتباط از نوع تصويري آن ارجعيت داده مي شود.
نوشتار را زماني كه بر ماده اي خاص نوشته شود موجوديت مي يابد، در طول تاريخ از وسائل گوناگوني براي اين منظور استفاده گرديده است. سابقه تاريخي اين موضوع براي نوشتار در مفهوم وسيع آن به بيست هزار سال و در محدودة نظام هاي نوشتاري به شش هزار سال پيش باز مي گردد.
سنگ، چوب، پوست، فلز، برگ، استخوان، صدف، گل رس، موم، ظروف مختلف، ابريشم، پنبه، كاغذ و نظاير آن ها مواردي بودند كه از آنها در جهت نوشتن استفاده مي گرديد.
بنا به نظر باستان شناسان، آن چنان كه از نقوش گلي سومري يافت شده كه جهت ثبت و كنترل كالاها به كار مي رفته است بر مي آيد، سومريان بوده اند كه اولين گونه از زبان نوشتاري را ابداع كردند.
اين نقوش گلي ابتدا در حدود 800 سال قبل از ميلاد به وسيله چوپانان و كشاورزان جهت ثبت رد حيوانات و يا كالاها مورد استفاده قرار مي گرفته است.
ولي همراه با پيشرفت هاي كشاورزي و هم چنين افزايش توليدات اين نشانه هاي گلي شكل جديدي به خود گرفت و موارد كاربرد آن متنوع گرديد.
به طور مثال براي ثبت ماليات پرداختي وضع شده به وسيلة حكام محلي يا چنانچه بيشتر اين مهره هاي گلي يافت شده در معابدشان به منظور ثبت هداياي مردم به خدايان در فصل دروي محصول مورد استفاده قرار مي گرفته است.
از حدود 350 قبل از ميلاد به اين سو نشانه ها در محفظه هاي توخالي سفالين كه وسيله توده هاي گل در آن بسته مي شود و به وسيلة فشار يك قطعه فلز روي گل علائم از تصورات خود را به وجود آوردند.
اين علائم جديد مي توانستند سريع تر از كشيدن تصويرات خطي قبلي نوشته شوند. اين علائم caneform به معني گوه اي شكل ناميده شده است و اولين زبان نوشتاري بنيان گذاري شده به علائم انتزاعي را تشكيل داده اند.
تفاوت ميان يك تصوير و يك خط تصويري در اين امر نهفته است كه گونه نخست بيانگر وضعيتي ثابت بوده و دومي نوعي روايتگري است. تفاوت عمده ميان خط تصويري و تصويرنگاري، از قبيل هيروگليف مصري در اين امر است كه تصوير نگار تا جايي كه شكل نشانه هاي منفرد يعني تصاوير مربوط مي شود به درجه بالايي از تجربه و رمزبندي رسيده بود.
خط تصويري و انديشه نمايي هنوز هم در زندگي ما نقش مهمي ايفا مي كند. مسافران مي توانند با استفاده از آن در جادههاي كشورهاي مختلف مسافرت كرده و از طريق علائم و نمادها و سمبل ها اطلاعاتي از قبيل پيچ جادهها، تصادف، پل، هتل و رستوران و غيره بدست آوردند.
استفاده از خط تصويري امروز عموميت يافته و در زمينه هاي متفاوت علائم ايمني، مهندسي، علمي، پزشكي، دارويي و كامپيوتر نيز نوعي توافق عمومي بدست آمده است.
گرچه تفاوت ميان اين دو نوع خط انديشه نگار و آوانگار اساسي و بنيادي است ولي قرار دادن تمامي خطوط بطور كامل و قاطع در قالب يكي از اين دو نوع اشتباهي فاحش است.
بسياري از صاحبنظران بر اين عقيده هستند كه خطوط آوانگار نتيجه اختراع قطعي و مطلقي است كه به يكباره روي داده است ولي اكثريت آنان با نگرش منطقي تر كه به شواهد و اسناد تاريخي استوار است، خطوط آوانگار را محصول ابداعات و اختراعات پي در پي مي دانند كه توسط افراد و اقوامي مشخص به وقوع پيوسته است.
به هر حال با نگرش دقيق تر متوجه مي شويم كه اين اختراع در واقع نوعي ايجاد تغيير بشمار مي رود كه توسط افراد مبتكر در برخورد با انواع نوشتارهاي مدون مانند خطوط رومي و عربي شكل گرفته است و بدين علت تاريخ خط نوعي فرايند طولاني و تكاملي است كه همانند ديگر فرايندهاي تاريخي و تكاملي درگذر راه خود از وجود برگزيدگان اجتماع سود برده است و اين جامعه است كه نوع خط را بنابر احتياج و يا توسعه اي كه به آن دست يافته است به وجود مي آورد يا انتخاب مي كنند و قادر به تغيير ويژگي هاي يك جامعه نيست.
دوره دوم پيدايش خط
دوره دوم پيدايش خط دوره ظهور خط هيروگليفي نام دارد.
خط هيروگليفي كه مصريان براي اولين با از آن استفاده كرده اند منشاء آن حروف مقدسه بود و اين خط مركب از اشياء و بعضي علامات مرموزه بود.
در دوره اول كه دوره صور ذاتي بود 29 شكل حيوانات و ساير اشياء بود در اين وقت و ست يافته بود و متدرجاً به 1700 رسيد و مردم را در رساندن پيام و مطالب به علت كثرت رموز دچار مشكل كرد.
در دوره دوم به علت كثرت رموز، مصري ها با مشكلات فراواني رو به رو شدند و يك مطلب ساده و كوتاه مدتها به طول مي انجاميد در اين زمان فينيقي ها كه با مصري ها در ارتباط بودن به علت كثرت تجارت در صدد اطلاع خط بر آمدند و باعث شد هر يك از حروف داراي اسم و صدايي مخصوص شد.
دوره سوم دوره مقطعي و تقدم نام گرفت و دوره چهارم دوره مركب و كاغذ به جاي سنگ و تخته نام گرفت در قرن 6 ميلادي الفباي يوناني كه داراي 24 حرف بود تشكيل يافت و در تمام يونان منتشر شد.
در زماني كه خطوط هيروگليفي و هيداتيك و ديماتيك در مصر رواج داشت دسته اي از مصريان كه به دين مسيح داخل شدند و آنها را قطبي مي گفتند خطي را اختراع كردند كه قطبي نام گرفت.
آسيا همواره مهد تمدن و گهواره طواف و قبايل سلسله بني آدم بوده است.
* ايرانيان آن زمان خطشان كامل بوده و تسلط به خط ميخي داشته و اساس او از خط خيال نويسي ترديد شده و متدرجاً رو به تقدم و ترقي گذاره تا آنكه داراي بيست و يك حرف و سي و دو شكل شده و خط مستقلي گرديده و او از خطوط ديگر مشتق شده و اين خط در اعصار سلاطين هخامنش رواج داشته.
خطوط ميخي پهلوي تا زمان سلطنت يزدگرد كه سلطنت ساسانيان بود منقرض شد و رواج بود.
چند قرن قبل از ميلاد مسيح الفبا و كتابت در آسيا انتشار داشته ولي از آثاري كه در استخر فارس (پرس پليس) و شوش اشوشتر خوزستان) و بيستون باقي است.
از كتيبه ها منقورايتكه در مسجدهاي ملوك ايران از عهده حاكمان هخامنش تا ساسانيان به دست آمده چنين بر مي آيد كه مشتاقان خط آريايي (مسماري و ميخي) بوده است. مانند پهلوي ساساني و آرامي و غيره كه هر يك براي محلي وضع شده اند.
از تفاسير و اكتشافات معاني خطوط منقوله مي رساند كه در وقتيكه الفباي هيروگليفي مصري در مصر و هيروگليفي فيليپين در آسياي صغير به سرحد كمال رسيد.
الفباي آريايي كه منسوب به زبان اصلي نژاد دهند و اروپايي يعني ايراني اصل بوده مدتهاي مديد رواج داشته و ايرانيان آنزمان خطشان كامل بوده و تسلط به خط ميخي داشته اند.
خط هيروگليف
اولين نوشته هاي مصري كه داراي قدمتي حدود بيش از 3000 سال قبل از ميلاد است داراي يك سيستم تصويري – نوشتاري است كه هم از پيكتوگراف و از ايدئوگراف ها همواره با هم استفاده مي كند.
اين فرم نوشت كه هيروگليف ناميده مي شود، به زبان يوناني به معني نقوس مقدس است.
چندي پس از سالهاي 3000 قبل از ميلاد پيشرفتي اساسي در اين خط به وجود آمد. يعني در بعضي از موارد يك هيروگليف مي توانست بيانگر يك صداي آوايي (يك سيلاب) باشد.
فرم هيروگليف ها به صورت باندي استرليزه شده و آماده بود كه براي تزئين معابد مقابر و بناهاي يادبود بكار برده شود آنها به صورت كنده كاري روي سنگها، نقاشي شده بر روي گچ و حكاكي روي چوب و نوشته با قلم بر روي پاپيروس شده اند.
عموماً خطوط هيروگليف به صورت ستونهاي عمودي نوشته و طرز خواندن آنها از بالا به پايين و از سمت راست به چپ بود.
زيبانگاري داراي نقش اساسي در نوشتن هيروگليف بود. زيبايي به اندازه نظم و دقت نوشتار اهميت داشت. براي نيل به اين مقصود كاتبان و حكاكان از سنين اوليه كودكي تحت آموزش سخت و مشكل قرار مي گرفتند. ابتدا صدها علامت هيروگليفي و پس مهارت هاي لازم براي رسم زيبايي اين علائم به آنها آموزش داده مي شد.
به هنگام استفاده از خط هيروگليف كه به خوبي براي تزئين معابر و ديوارهاي مقابر و بناهاي يادبود به كار مي رفت، اين خط به روشني غير علمي بودن خود را براي استفاده جهت حفظ اسناد و ديگر مقاصد تجاري نشان داد.
خط هيروگليف پيش از اندازه پيچيده بود و آن را با قلم ني يامويي هم نمي شد به سرعت برروي كاغذ بر روي كاغذ پاپيروس نوشت.
راچل در توسعه نوع دومي از خط كه شيوه كتابت علمي تري داشت بود، اين خط جديد هيراتيك كه در زبان يوناني به معني (از روحانيون) است ناميده شد. خط هيراتيك بيش از سال 2000 قبل از ميلاد ابداع شد و نسخه سادة شده خط هيدروگليف بود كه به صورت خط دائمي مورد استفاده در تجارت محقق و علم درآمد.
خط هيدروگليف به صورت نوشتجات و كاتب اداري و همچنان مورد استفاده قرار مي گرفت با گذشت زمان مردم بيشتري احتياج به مهارت نوشتن پيدا مي كردند به صورتي كه ديگر حتي خط هيراتيك نيز قادر به برآوردن نياز روزمره مردم به نوشتن نبود.
در حدود 500 سال قبل از ميلاد شيوه جديدي از خط به نام دموتيك مورد استفاده قرار گرفت دموتيك در زبان يوناني به معناي مردمي است و بيان گر مردمي شدن نوشتن است. اين خط نسخة ساده شده اي از خط هيراتيك بود كه در آن حروف از هم جدا شده و در موقع نوشتن به هم چسبيده و موجب سرعت در نوشتن مي شد. ولي جايگزين يكديگر نشدند و دوش به دوش هم مورد استفاده قرار مي گرفتند تا قرن چهارم كه عاقبت الفباي رومي جايگزين تمامي آنها گرديد.
مصريان اولين قومي بودند كه دست به نوشته با تصوير زدند.
خط در ايران پيش از اسلام
كهن ترين اسنادي كه از ايران به دست آمده است به خط ميخي و مربوط به دوران هخامنشي است. اين خط نخست براي زبان هاي بين النهرين يعني آلامي، بابلي و آشوري به كاربرده شد و چون آلاميان در خوزستان امروزي مي زيسته اند و با پارسان همسايه بوده اند پارسيان بيش از تشكيل سلسله هخامنشي و يا همزمان با اين دوره اين خط را براي زبان پارسي قديم ايران مورد استفاده قرار دارند.
بنابه نظر بسياري از مورخان و شرق شناسان اين خط در زمان مادها كه همسايه بابليان و آشوريان بوده اند نيز مرسوم و معمول بوده است. (به عبارت ديگر اين خط بايستي در حدود 800 سال قبل از ميلاد به ايران راه يافته است)
پس ايلاميان، آكادميان، آشوريان، مكدانيان، ارمنيان و ايرانيان و غيره نيز اين خط را براي زبانهاي خود اختيار كرده و به كار برده اند.
در خطوط ميخي ملل و اقوام ديگر از هشتنصد تا چند هزار علامت براي نوشتن مورد استفاده قرار مي گرفت.
ولي بسياري از با ابتكارات خود تصرفات جالبي در اين خط انجام دادند و آن را به صورت الفبايي در آورده و بسياري از علائم ر حذف نموده اند. چنانچه خط ميخي ايراني به مراتب از خطوط ميخي ملل ديگر كاملتر، ساده تر و زيباتر گرديد.
زماني كه ايرانيان به سرزمين آشور و بابل و آسياي صغير و سوريه و مصر چيره گرديدند با اقوامي تماس پيدا كردند كه زبان و خط آرامي ميان آنان رواج داشت معاشرت و تماس اين اقوام غير آريايي موجب گرديد. كه خط و زبان آراميان در ايران راه يابد و منحصراً وسيله ارتباط ديوان هاي دولتي هخامنش و متصرفات غربي ايران گردد.
از آن جايي كه خط ميخي هخامنشي به علت دشواري و نقايص و اشكالاتي كه داشت در حوائج روزانه بكار نمي رفت و الفباي آرامي به مراتب سودمندتر از آن خط بود.
در زمان هخامنشيان اين خط به تدريج جاي خط ميخي را گرفت و خط ميخي از ياد برده شد. بعضي مسكوكات و كتبه ها و آثار ديگري به خط آرامي از دوره هخامنشيان به جاي مانده كه بدون شك ثابت مي كند كه خط آرامي در روزگار هخامنشي در سراسر ايران رواج داشته است.
* پس خط آرامي تغييرات كلي پيدا كرد و به تدريج انتشار فوق العاده يافت بحريكه از مله و حوالي مصر تا وسط ايران اين خط رواج داشت و اخيراً علماي علم الاثار و مستكسقين بواسطه آن خط خيلي كشيفيات پيدا نموده اند.
الفباي اوستايي با دين پيچيده indapirih (1)
شماره حروف اين الفباء چهل و هشت است كه از اين چهل و هشت حرف با صدا vowel و سي و چهار حرف ديگر حروف بي صدا consonanis مي باشد. يكي از رساترين و علمي ترين الفبا و خط زبان جهان الفباي اوستايي است. زيرا در اين خط بعلت داشتن حروف با صدا امكان ضبط دقيق و تلفظ، قرائت متون را آسان مي كند.
اسنادي كه از دوره پارسي باستان از دستبرد بيگانگان در امان مانده و براي ما بعنوان سند و مدرك باقي مانده عبارتند از: 1- كتيبه بيستون – خط ميخي از داريوش اول هخامنشي
2- سكه هاي دوران هخامنشي
3- قسمت هايي از اوستا (گاتها و يشها) با خط اوستايي
4- كتيبه داريوش اول در نقش رستم
5- كتيبه هاي خشايار شاه در استخر، شوش، كوه الوند، همدان، كنار درياچه وان
6- كتيبة داريوش در موزه قاهره مربوط به هنر كانال بين درياي سرخ و مديترانه اند.
خط و الفباي پهلوي
الفباي اوستايي يا دين دپيره DINDAPIRIH
شماره حروف اين الفبا چهل و هشت است كه از اين چهل هشت حرف چهار ده حرف با صدا vowels و سي و چهار حرف ديگر حروف بي صدا consonants مي باشد. يكي از رساترين و علمي ترين الفبا و خط زبان جهان الفباي اوستايي است زيرا در اين خط بعلت داشتن حروف با صدا امكان ضبط دقيق و تلفظ و قرائت متون را آسان مي كند.
اسنادي كه از دوره پارسي باستان از دستبرد بيگانگان در امان مانده و براي ما بعنوان سند و مدرك باقي مانده عبارتند از: 1- كتيبه بيستون – ميخي، از داريوش اول هخامنشي
2- سكه هاي دوران هخامنشي
3- قسمت هايي از اوستا (گاتها و يشتها) با خط اوستايي
4- كتيبه داريوش اول در نقش رستم
5- كتيبه هاي خشايار شاه در استخر، شوش، كوه الوند، همدان، كنار درياچه وان
6- كتيبه داريوش در موزه قاهره مربوط به حفر كانال بين درياي سرخ و مديترانه
خط و الفباي پهلوي
در قرن اول ميلادي ايران از زير ستم و نفوذ فرهنگي بازماندگان اسكندر مقدوني و يونانيان بيرون آمد و در طول حكومت و قدرت سلوكيان خط اوستايي رو به زوال نهاد، اما خط و زبان مقدوني و يوناني توانست در ايران رخنه كند، بلكه پدران فرزانه ما يكي ازشاخه هاي زبان آريايي را كه در شرق ايران رايج بود گسترش و رواج دادند و آن خط و زبان (پهلويك) مي باشد. كه در دوران پارسيان يا اشكانيان خط و زبان رسمي ايران در شرق و شمال شرقي بود.
پهلوي از ريشة (PHLAV - PALHAV) آريايي گرفته شده است و مي دانيم در دوران پرشوها، خط آريايي تكامل يافته و خط پلوتيك پديد آمد و دين زرتشت دوباره در سراسر ايران رسميت يافت ودر بين سالهاي (77- 50) بعد از ميلاد، بلاش اول احاديث و سنن زرتشتي را احيا نمود و در جمع آوري مجدد اوستا همت گماشت.
بنابراين پس از حملة اسكندر، گجستك براي اولين بار بدستور بلاش، اوستا را به خط پهلو يك نوشتند. از اينجاست كه متعصين و جعل كنندگان فرهنگ و تاريخ اين خط و زبان را به خط و زبان آرامي (سامي) نسبت داده اند و به دليل آنكه در زمان ساسانيان تعدادي از واژه هاي آرامي سامي وارد زبان پهلوي بصورت هنر وارش آمده است ريشه اين زبان را آرامي دانسته اند.
الفباي آرامي:
آرامي ها از اقوام سامي هستند و بصورت بيانگردي در پيرامون گويد مشرق دو داردن و درياچه مرده (بحرالميت) مي زيسته اند. در حدود 1000 سال پيش از ميلاد الفبا و خط را از فينيقيها فرا گرفتند.
بخاطر آنكه تمام متصرفات آشور نخست بوسيله خوفتشره پادشاه ماد، سپس كورش هخامنشي در تصرف ايران در آمد، مردم غرب ايران با زبان و خط الفباي آرامي (فينيقي) آشنايي يافته و تعدادي واژه آرامي وارد زبان ايراني گرديده است.
دكتر رودلف و آلتهايم واشتيل، استادان باستان شناسي دانشگاه برلن غربي با استفاده از كتاب غرر معتقدند كه داريوش بزرگ زبان و خط مردم ايران را آرامي عبدي كرد!!! در صورتيكه مي دانيم كوروش در سال 538 ق از ميلاد از هگمتانه (همدان) فرماني به خط آرامي آريايي صادر كرده نه به زبان آرامي. حال آنكه محققين بي طرف ثابت نموده اند كه آن خط كه كوروش نوشته است خط آريايي و يا آرياني بوده و نه آرامي.
خط و زبان پهلوي: پهلوي يكي از زبانهاي ايراني ميانه مي باشد، در قرن اول بعد از ميلاد ايرانيان از زير نفوذ بازماندگان اسكندر مقدوني و يونانيان بيرون آمدند و دوباره ايران بوسيلة قوم پارتي كه از اقوام اصيل ايراني بودند قدرت و عظمت خود را بازيافت در اين دوره است كه خط آريايي تغيير و تكامل يافته و از آن خط پهلوي اشكاني به وجود آمده است.
پهلوي در واژه پهلو يا از بن ريشه پرشور يا پرشاوا فارسي باستان ريشه دارد، پرشو نام سرزمين و قومي از ايرانيان مي باشد كه در قسمت شرقي يعني خراسان بزرگ مي زيسته اند.
زبان مردم پارس كه در مركز و جنوب، هخامنشي و ساساني را بنيان نهادند پارسيك و زبان مردم خراسان بزرگ پهلويك بوده است.
در دوره اشكانيان خط و زبان پهلويك رواج داشته و در دوره ساسانيان خط و زبان پارسيك كه در دوره ساساني و پس از آن به هر دو گويش پهلوي گفته اند.
از دوران بلاش اول خط پرشوي (پهلوي) در كنار خط يوناني به چشم مي خورد و درزمان مهرداد ششم خط پهلوي فراگرفته شده بود. آثاري كه از خط پهلوي اشكاني يا پارت ها باقي مانده بيشتر در روي سكه هاي پادشاهان اشكاني مي باشد. قديمي ترين آثار زبان پهلوي اشكاني دو قباله ملكي است كه در اورامانات كردستان بر روي كاغذ پوست آهو بدست آمده و تاريخ آن مربوط به تقليد وسيت سال پيش از ميلاد است.
در دوره ساسانيان خط و زبان پهلوي رواج داشته كه با خط دوره اشكاني اندك اختلافي داشته است كه بعضي براي تفكيك آنرا پهلوي جنوبي ناميده اند. اين خط نيز از الفباي آريايي (آرامي) گرفته شده در اين خط، زبان و خط آرامي و ايلامي و سورياني نفوذ داشته از جمله تعدادي كلمات و واژه ها بنام هنر دارش وارد زبان پهلوي گرديده.
آثار پهلوي جنوبي (پارسيك) كهن ترين سندي كه از پهلوي ساساني بجا مانده، سكه هاي پادشانان پارس و پس سكه هاي اردشير پاپكان است.
خط پهلوي داراي چهارده حرف نويسه يا نشانه است كه از آنها براي حدود سي صدا استفاده كرد.
خط پهلوي داراي دو نوع واژه است، يكي واژه اي اصلي (ايراني) كه آنچه نوشته مي شود خوانده مي شود و ديگر واژه هاي عاريتي كه وارد زبان پهلوي شده و آنچه خوانده مي شود غير از آن است كه نوشته مي شود.
خطوط اوليه اسلام: بنا بر نوشته اين نديم خطوط عربي عبارت بوده است از كلي، مدني، بصرهبا ايناي، كوفي، اولين خوشنويس عربي، قطبه بوده است كه براي خلفاي اموي كار مي كرد.
كتيبه نويسي در اسلام، اولين بار بوسيله سعد در زمان وليد بن عبدالملك به وجود آمده است. او قسمتي از قرآن مجيد را با خطاطي بر روي ديوار قبله مسجد پيامبر در مدينه نوشت.
كتيبه نويسي از اختراع ايرانيان است كه آثاري از آن در تخت جمشيد و ديگر جاها به چشم ميخورد. و اين ايرانيان بودند كه در صدر اسلام مخترع خط عربي بوده اند.
در ايران قديمي ترين قرآن بخط كوفي سه نسخه به قطع كوچك بغلي است كه با اين حساب اين قرآن در زمان سامانيان در عهد ابن مقله نوشته شده است.
در طول قرن اول ه. ق اسلام درايران انتشار پيدا كرد. سلسله ساساني نابود شد و به صورت تدريجي خط پهلوي متروك و خط كوفي جايگزين آن گرديد.
همانطور كه گفته شد، شعبه از حمله اعراب به ايران و سقوط سلسله ساماني خطوط ميخي، پهلوي و اوستايي در قلمرو ساساني در ايران مورد استفاده قرار ميگرفت. علاوه بر اين خطوط بنا به روش حكومت پادشاهي در ايران خطوط ويژهاي نيز وجود داشت كه فقط امرا يا پادشاهان حق آموختن آن را داشتن دومي توانستند از آن استفاده كنند. ولي با نابودي ساسانيان و پذيرش اسلام توسط ايرانيان، در مدت كوتاهي خط عربي جايگزين خطوط پيشين در اين سرزمين گرديد.
علت آنكه اين جايگزيني بدين سرعت انجام شد و پس از مدت نسبتاً كوتاهي استفاده از اين خطوط در مناطقي كه تحت اختيار اعراب درآمده بود به كلي فسوخ گشت «گرچه در بعضي از نقاط مرتفع ايران كه از حمله مستقيم اعراب مصون مانده بود خط پهلوي وجود داشت وقتي تا قرون دوم و سوم هجري از آن استفاده مي شد چنانچه حتي در سكههاي اسپهندان طبرستان، سكههايي به خط پهلوي ضرب شده است كه تاريخ 168 هجري را برخور دارد وقتي كتيبهاي در گنبد قابوس تاريخ 403 را دارد كه به خط پهلوي ميباشد) را ميتوان در چند عامل جستجو كرد كه عبارت بودند از فشار حاكمان كه از بكارگيري آن جلوگيري بعمل ميآورند و تغيير مذهب مردم كه استفاده از خط اوستايي را زير سوال ميبرد و شايد عمده ترين مسئله كه مربوط بود به نحوه برخوردي كه حكومت ساماني با مسئله آموزش خط و كتابت داشت كه آنرا بصورت فن ويژهاي و در انحصار طبقههاي خاصي درآورده بود كه اين افراد نيز در حكومت جديد جايي نداشتند و طبعاً بمرور كنار گذاشته ميشدند و نسل جديد وبه خط و زبان جديد روي ميآورند از اين نظر پس از اين خط عربي را تنها نميتوان مختص به اعراب دانست بلكه بايستي آنرا خطي عربي- ايراني محسوب داشت چرا كه ايرانيان حتي بيش از اعراب در پيشرفت و تحول آن مهم داشتند و اين كاتبان ايراني بودند كه نقش اساسي را در پيدايش انواع جديد شيوههاي نگارش اين الفبا برعهده داشتند. خط ميخي قبل از 3 هزار و هشتصد سال پ م م قدم در عالم وجود گذاشته و ايرانيان باستان از آن استفاده ميكردند.
هدف تحقيق
اين رساله سعي بر اين دارد كه تاريخ مختصري از دوره ايلخاني و سبك آذري را مورد بررسي قرار دهد اگر چه اندك و مختصر ولي سعي بر اين شده است كه مفيد و تأثير گذار باشد.
علت انتخاب اين موضوع براي تحقيق جامع و كامل بودن اين دوره از تاريخ ميباشد كه من را مشتاق به جمعآوري و تحقيق در اين باره كرد.
در اين تحقيق خصوصيات عمده معماري ايلخاني و هم چنين بناهاي ساخته شده در اين زمان مورد بررسي قرار گرفته است.
در طول تحقيق با مشكلاتي از قبيل نبودن منابع و يا در دست رس نبودن منبعي كه استفاده از ضروري بود وجود داشت ولي با اينحال اين رساله تلاش مستمري شد كه اگر چه كوتاه ولي جامع از تحقيق در مورد اين دوره باشد.