اترج

اعراب به مركبات پوست كلفت كه در صنعت مرباسازى به كار مى رويم ، اترج مى گويند. از قديم در مصر و آفريقا به عمل مى آمديم و در داستان ((يوسف و زليخا)) نامى از ما برده شده است - در فارسى به نوع كوچك ما ترنج و ترنگ و به نوع بزرگ ما بالنگ مى گويند و چون بوى مطبوعى داريم ، از قديم شعراى خوش ذوق ايرانى ترنج را بهترين هديه ى عاشق به معشوقه مى دانستند. قسمت مورد استفاده ما پوست سفيد رنگ اسفنجى است كه در صنعت مرباسازى و تهيه خورش از آن استفاده مى نمايند. خورش بالنگ و ترنگ بسيار ثقيل و دير هضم است ، ولى مرباى آن نه تنها دير هضم نيست ، بلكه به هضم غذا كمك مى نمايد. طعم گوشت پوست ما كمى تلخ است و به همين جهت سه بار آنرا در آب جوشانده و آب تلخ آنرا دور مى ريزند تا تلخى آن گرفته شود، و بعد آن را در آب آهك انداخته و پس ‍ از چندى آنرا شسته و بعد مربا مى نمايند. مرباى بالنگ سفيد و مرباى ترنج زرد طلايى است .

ما نيز مثل ساير مركبات ، انواع شيرين و ميخوش داريم . گل ما خوشبوتر از بهار نارنج است ، و جميع اجزاء درخت ما در طب و داروسازى موارد استعمال دارد. ما در نقاط گرمسير به عمل مى آييم و ميوه ما را از اين سال تا سال ديگر به درخت مى ماند تا درخت ما گل و ميوه دهد همچنان بر درخت باقى است و روى اين اصل گفته اند:

رسم ترنج است در اين روزگار

پيش دهد ميوه بر آرد بهار

همين قدر مى دانم كه ميكربها و حشرات از ما فرار مى كنند و پليدى ها به ما نزديك نمى شوند، جوشانده ى پوست خشك شده ى ما مسكن قى صفراوى است و مضمضمه كردن با آن بوى بد دهان را از بين مى برد. چنانچه پوست خشك شده ما را كوبيده ، و با عسل ميل نماييد، پادزهر سموم ، مخصوصا مسوميت غذايى است و دانه هاى ما پادزهر حشرات ، مخصوصا مار افعى است و ((ترياق فاروق )) با آن ساخته مى شود. پوست ما نيز مانند ساير مركبات سرشار از ويتامين هاى مختلف است . مقوى قلب و معده بوده ، كبد را از سموم پاك مى نمايد. اشتها را زياد مى كند. فشار و رقت خون را از بين مى برم . به علت داشتن كلسيم زياد، غم و غصه را زايل مى نمايد.

خانواده ى مركبات ، مخصوصا هسته آنها به عنوان بهترين ضد سم گزش ‍ حشرات مخصوصا مار و عقرب شناخته شده و در ميان آن ها انواع نارنج مقام والاترى دارند و در افسانه هاى مصرى در اين مورد داستان جالبى وجود دارد. گويند در مصر قديم محكومان را با نيش افعى مى كشتند، روزى دو نفر محكوم را از زندان بيرون آورده ، براى اعدام به سوى قفس افعى مى بردند. بين راه زنى به حال آنها دلش سوخت و به هر يك دو ترنج داد و آنها كه گرسنه بودند، آنها را با پوست و هسته خوردند و در نتيجه نيش افعى در بدن آنها كارگر نشده ، و هر دو جان به سلامت بردند.